بستن

این مطلب را به دوست خود ارسال کنید

اطلاعات شما نزد پروتکل کوایمبرا کاملا محفوظ می باشد

شهادت نامه ربکا دی

شهادت نامه ربکا دی
چکیده این محصول : انتشار : 1399/09/10 0 نظر

این ربکا است که از سال 2009 به ام اس مبتلا شده و از سال 2012 پروتکل کوایمبرا را اجرا کرده است. او این متن را براى اعضاى گروه فیس بوک برزیلى پروتکل کوایمبرا فرستاده است

این ربکا است که از سال 2009 به ام اس مبتلا شده و از سال 2012 پروتکل کوایمبرا را اجرا کرده است. او این متن را براى اعضاى گروه فیس بوک برزیلى پروتکل کوایمبرا فرستاده است، او چنین مینویسد:

سلام به همگى، لازم میدانم که چند دقیقه از وقت شما را گرفته و داستان زندگى خود را تعریف کنم. طولانى است اما سعى میکنم خلاصه بگویم. در سال 1984 مادر من اولین حمله ام اس خود را داشت ( بعد از یک مرافعه جدى با پدرم که یک سال بعد از او جدا شد، من در آن زمان یک ساله بودم)، ولى بیمارى او در سال 1993 و در سن سى و دو سالگى تشخیص داده شد. در سال 1997 و در سن سى و شش سالگى او به دلیل از کار افتادگى بازنشسته شد. در آن زمان مادرم با یک پزشک  ازدواج کرده بود و از همه عواقب احتمالىِ بیمارى اش آگاه بود، او روحیه خود را کاملا باخته بود. در سال 2005، در سن چهل و چهار سالگى، او دیگر فقط با صندلى چرخدار میتوانست جابجا شود. تمام خانواده رنج میکشیدیم. مادر من در سال 2010 از دنیا رفت. در سال 2009، دقیقا یک سال پیش از فوت مادرم، من مبتلا به ام اس تشخیص داده شدم. دقیقا به یاد ندارم ولى براى چند دقیقه، چند ساعت و یا چندین روز، گمان کردم دیگر زندگى من پایان یافته است، دقیقا مانند مادرم. ولى دوباره خداوند را به یاد آوردم و مطمئن بودم در این مسئله حکمتى وجود دارد و امیدوار بودم که خداوند به من راه متفاوتى را نشان بدهد. نامزد من در این مدت از من حمایت کامل میکرد. من به خانواده ام وانمود میکردم که همه چیز خوب است و به هیچ وجه در مورد بیمارى ام صحبت نمیکردم. دوست نداشتم که بعنوان یک قربانى به من نگاه کنند و بیشتر کسانى که من را می شناختند نمیدانستند که من ام اس دارم. من در آن زمان داروى ریبیف مصرف میکردم. پزشک من به من گفت که اگر قصد بچه دار شدن دارم، بهتر است عجله کنم و بیش از یک بار هم حامله نشوم. در آوریل سال 2010 ما ازدواج کردیم. سال سختى بود، در آن سال من پنج حمله بیمارى داشتم و بعد از فوت مادرم، پزشکم داروى مرا به کوپاکسون تغییر داد. در آگوست 2011 من باردار شدم. پزشکم به من اطمینان خاطر داد که خانم هاى مبتلا به اِم اِس در دوران حاملگى هیچ حمله بیمارى نخواهند داشت و خطر عود بیمارى مربوط به بعد از زایمان است. همه چیز خیلى خوب پیش رفت تا اینکه در ماه هشتم حاملگى یک حمله جدید داشتم. در همان هفته مادر خوانده ام ویدیوى " ویتامین دى براى یک درمان دیگر" را براى من ایمیل کرد. همچنان که این فیلم را تماشا میکردم، اشک از چشمانِ من جارى بود. بیمارانى را در فیلم دیدم که میتوانستند من را درک کنند و درد من را میفهمیدند. فیلم را به همسرم هم نشان دادم و او همان روز با کلینیک دکتر کوایمبرا تماس گرفت، براى دیدن دکتر کوایمبرا می بایست در لیست نوبت طولانى قرار می گرفتم، ولى همسرم به آنها وضعیت مرا توضیح داد که هشت ماهه حامله بودم و یک حمله جدید داشتم، دکتر کوایمبرا براى من استثنا قائل شد و بین بیمارانش یک وقت ملاقات باز کرد. از همان روزى که دکتر کوایمبرا را دیدم زندگى من عوض شد. من تا قبل از آن بسیار وحشت داشتم، وحشت از آینده، وحشت از نابینا و یا معلول شدن. دکتر کوایمبرا زندگى، آینده و امید را به من بازگرداند. من درمان با ویتامین دى را شروع کردم. دختر اوّلم، نیکول، در ماه مِى 2012 متولد شد، سالم، زیبا و بدون نقص. من شروع کردم به شمارش ماههایى که بدون حمله بیمارى سپرى میشد و به تدریج متوجه شدم که بعضى از علائمى که از زمان اولین حمله ام با من بودند نظیر بى حسى دستها و کف پاهایم، از بین رفته اند. در سپتامبر 2013 من مجددا حامله شدم و این بار دوقلو! در این زمان من دیگر از یاد برده بودم که مبتلا به ام اس هستم. در مشاوره اى که با دکتر کوایمبرا داشتم به من گفته بود که ویتامین دى قدرت بارورى را نیز بیشتر میکند. دختران من در ماهِ جونِ 2013 متولد شدند. در ماه مِى 2014 دکتر کوایمبرا به من گفت که بیمارى من صد در صد تحت کنترل است. من کاملا بهبود یافته ام و سلامت و خوشحالم. من به ام اس بعنوان یک بیمارى که در گذشته داشتم نگاه میکنم، اکنون سه دختر زیبا و یک همسر بى نظیر دارم. من ضمنا یک اسکى باز هستم!!!!!

از همه شما که براى خواندن داستان زندگى من وقت گذاشتید تشکر میکنم، امیدوارم که براى بازگرداندن امید به شما کمک کند. خدا را شکر میکنم که دکتر کوایمبرا را با همه دانش و صداقتش در مسیر زندگى من قرار داد .

براى همه شما آرزوی سلامتى میکنم.

نظرات

captcha Refresh

به این مطلب امتیاز دهید

تعداد کل امتیازات این مطلب 0