بستن

این مطلب را به دوست خود ارسال کنید

اطلاعات شما نزد پروتکل کوایمبرا کاملا محفوظ می باشد

شهادت نامه مارسیا پریرا

چکیده این محصول : انتشار : 1400/08/10 0 نظر

این پست توسط خانم مارسیا پریرا بیمار مبتلا به ام اس در گروه برزیلى پروتکل کوایمبرا در فیس بوک به اشتراک گذاشته شده:

 مارسیا در سال 2003 به ام اس مبتلا شده و از سال 2012 تحت درمان با پروتکل کوایمبرا میباشد.

این پست توسط خانم مارسیا پریرا بیمار مبتلا به ام اس در گروه برزیلى پروتکل کوایمبرا در فیس بوک به اشتراک گذاشته شده. مارسیا در سال 2003 به ام اس مبتلا شده و از سال 2012 تحت درمان با پروتکل کوایمبرا میباشد.

"بیمارى من ام اس تشخیص داده شده ولى من تقریباً آن را فراموش کرده ام. عکسهاى ام آر آىِ من پلاکهاى غیر فعال را نشان میدهند و تنها علامتِ  باقى مانده من کمى تارى دید در چشم چپ به دلیل نوریت اُپتیک است. بیمارى من هفده سال قبل تشخیص داده شد. زمانى که من مبتلا به ام اس شدم با این بیمارى کاملاً آشنا بودم زیرا برادرم از زمان نوجوانى مبتلا به ام اس پیشرونده شده بود که بعد از یک افسردگى شدید شروع شده بود. او از قرار گرفتن در معرض نور آفتاب خوددارى میکرد زیرا گرما علائم او را بدتر میکرد در حالیکه بعدها دکتر کوایمبرا به من گفت که برادرم با قرار نگرفتن در معرض نور آفتاب و در نتیجه کمبود ویتامین دى به پیشرفت بیمارى اش کمک کرده بود. برادرم فقط داروهاى شیمیایى که در آن زمان ( سالهاى دهه نود میلادى) تجویز میشد را بدون هیچ نتیجه اى مصرف کرد. متأسفانه او فرصت آشنا شدن با پروتکل کوایمبرا را پیدا نکرد و در سن 35 سالگى از دنیا رفت.در سال 2003 من در دانشگاه استرس زیادى داشتم و یک روز صبح در حالى از خواب بیدار شدم که پاهایم بى حس بودند و با انجام تستهاى لازم بیمارى من ام اس تشخیص داده شد. من همیشه فرد بسیار مثبتى بودم ولى با این تشخیص به پدر و مادرم و عذابى که به دلیل بیمارى برادرم متحمل شده بودند، به خانواده ام، دوستانم، نامزدم و اینکه چگونه با بیمارى من برخورد خواهند کرد فکر میکردم. طبیعى بود که من را هم در موقعیت برادرم تصور کنند ولى از آنجایى که من خیلى در

مورد این بیمارى تحقیق کرده بودم میدانستم که هر مورد بیمارى متفاوت است و اینکه وضعیتِ روحى و احساسىِ بیمار نقش بسیار مهمى در روندِ بیمارى دارد و به همین دلیل حتى اکنون هم من مراقبم که مشکلات زندگى تعادل روحى من را بر هم نریزند.

بیمارى من خفیف تر از برادرم بود ولى همچنان فعال بود و حملاتِ  بیمارى را تجربه میکردم تا اینکه در سال 2012 در حین تحقیق و جستجو در مورد بیمارى ام در اینترنت به ویدیوهاى دکتر کوایمبرا برخوردم و تصمیم گرفتم که به تنهایى و بدون پسر کوچک و همسرم براى ملاقات با این استاد و 

پزشک برجسته به ساوپاولو سفر کنم و از آن زمان علائمى نظیر بى حسى و لرزش که گاهاً به سراغم مى آمد را هرگز دیگر تجربه نکردم و اکنون دیگر زندگى ام را میکنم.

براى دکتر سیسرو کوایمبرا آرزوى سلامتى دارم."

نظرات

captcha Refresh

به این مطلب امتیاز دهید

تعداد کل امتیازات این مطلب 0